کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محمد غفاری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

ظاهـراً قـافـله‌ای وارد میـدان شده بود            که چنین هلهله در شهر فراوان شده بود

زخم یک توطئۀ شوم دهان وا می‌کرد            ماجرا بار دگر نیزه و قـرآن شده بود


خواست اجرا بکند حکم خروج از دین را            بت‌پرستی که مبدّل به مسلمان شده بود

در میان شب نفرین شده و شادی شهر            گیسوان سر خورشید پریشان شده بود

قافله غافل از این بود که در طول سفر            دختری از نفس افتاده و گریان شده بود

آ‌ن‌طرف دست به سر داشت و می‌شد فهمید            سنگ هم گوشه‌ای از بازی شیطان شده بود

از مـدیـنـه شـدن شـام هـمه فـهـمـیـدند            او نـمایـنـدۀ آن مـادر پـنـهـان شده بود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مبـهـوتـم از نـظـارۀ تـشت طـلای تـو            این جا چـرا کـشیـده شده مـاجـرای تو

تا اینکه جای بهتر از اینجا مکان کنی            دامـن گـرفـتـه‌انـد یـتـیـمـان بـرای تـو


انـدازۀ تـقـرّب ایـن چـوب هـم نـبـود؟            لب های خـشک دخـتـرک با وفـای تو

تـفـسـیـر آیـه‌هـای نـخـستـیـن مـریـمـم            از کاف و ها گذشته، رسیده به «یای» تو

تو سعی می‌کنی که لبت خوب ادا کند            حق حروف حلقی خود را، به جای تو

من سعی می‌کـنم وسط جمعیت به من            بـا لـهـجـۀ خـودت بـرسـد آیـه‌هـای تو

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

هر جا سخن از زینب و دروازۀ شام است           ساکـت به تمـاشـا منـشـیـنـید حـرام است

دستی که به سر می‌زنی از این غم عظمی           یـادآور فـرق سـر و سنگ لب بـام است


یک سر به سر نیـزه عیان است ببـیـنـید           مـانـنـد هـلال است ولـی مـاه تـمام است

هجـده قـمـر از نوک سنان تـابد و مردم           پرسند ز هم پس سر عـباس کدام است؟

زوّار بــرادر شـده بـر نـی ســر عـبـاس           هم اشک به رخ هم به لبش عرض سلام است

هر کوچه پُر از هلهله و خنده و شادی است           از شام بپرسید مگـر عـیـد صیام است؟!

با یـاد سـر و چـوب و لب و نالۀ زینـب           انگـار جهان در نظـرم مجلس شام است

بایـد هـمـه از مـرد و زن شـام بـپـرسیـد           ناموس الهی ز چه در محضر عام است؟

هر خانه که در سوگ حسین است سیه پوش           "میثم"در آن خانه غلام است غلام است

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر           والله امـام اسـت امـام اسـت امــام اسـت

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد فخارزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

شــیــر زن قـافــلـۀ اهـل بـیـت           عـالــمــۀ عــاقـلــۀ اهـل بـیـت

خـیز و بیاشـوب شب شهـر را           پُـر ز عـلی کن نـفـس دهـر را


خطبه بخوان شهر به پا می‌شود           کـوفـۀ افـسـرده حـرا می‌شـود

مظهـر اعجـاز خـدا در دمشق           آنچه تو کردی همه عشق است عشق

شام چـهـل سال عـلی را نـدید           دستـه گـلی از چـمـن او نچـیـد

شام چهل سال اگر خفـته است           بانگ تو این خواب بر آشفته است

اصغر تو غرقه به خون شد بخوان           اکبرت از اسب نگون شد بخوان

خطبه بخوان سنگ صدا می‌دهد           منـبـر و مـحـراب ندا می‌دهـد

یـوسف دل بـر سـر بـازار تو           مصر و دمشـق اند گرفـتار تو

در هـمـه جـا قـبـلـۀ اهـل دلـی           شـاهـد اسـرار چـهـل مـنـزلـی

جلوه کن و ماه شو و نور باش           آیــنــۀ روشــنـی طــور بــاش

بـر اثـر گـام تـو بر خـاک راه           شعلۀ رحمت شکـفـد هر پگـاه

صبر حسن داری و شور حسین           غیرت زهـرا و غـرور حسین

آن چه تو را هست که را داده‌اند           حُسنی از این دست که را داده‌اند؟

سرو قدا همچو کمان می‌روی!           ماه رخا، اشک فشان می‌روی

ای دل مولا ز چه دل خسته‌ای؟           قلب حـرم بودی و بشکسته‌ای

خون چکد از چشمۀ خورشید و ماه           این جسد کیست در این قتلگاه

هـمـدم صبـح و شب تـو آه شد           عـمر تو بی مـاه تو کـوتاه شد

ماه عـلی چـند نفـس شمع باش           روشنی خـلوت این جـمع باش

چند کـبـوتر به تو دل بستـه‌اند           جـمله به دامـان تو پیـوستـه‌اند

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

عالم همه جا در نظرم شام خراب است           جان و تنم از آتشِ دل در تب و تاب است

ای مـردم عـالـم هـمـه از شـام بـپـرسیـد           قـرآن محمّد ز چه در بزم شراب است؟


این چوب که در دست یزید است بگیرید           والله قـسـم یـاری مـظـلـوم، ثـواب است

این سر که شکستند از او گوهـر دنـدان           این سر که روان از یم چشمش دُر ناب است

این سر، سر نـورانی ریحانۀ زهـراست           کز داغ لـبـانـش جگـر آب، کـباب است

در حـنــجـرۀ ســوخــتــه‌اش آیـۀ قــرآن           از دیده روان بر گل رخسار، گلاب است

در تشـت طـلا دور زنـد دیـده‌اش آری!           می‌گردد و خجلت زده از اشک رباب است

یک مـرد ندیـدم که در آن بـزم بپـرسد:           ناموس خدا از چه به بازوش طناب است؟

رخسار مپوشان به کف دست، سکـینه!           بر چهره همان رنگ کبودیت حجاب است

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پـاسخ نـدهـد سنـگ لـب بــام ز خجـلت           میثم! تو بگو خون خدا از چه خضاب است؟

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علی احمدیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای زلالِ هـمـزبـانـی پـنـجـره فـولاد تو           هـر دل ویـران مـقـیـم آن رضا آبـاد تو
من صفای عشق را در بارگاهت دیده ام           این هـمه حـاجت تمـاماً، لشگـر تعداد تو


شوق آن دارم که دیگر دل نیاید نزد من           از همان ساعت که در مشهد شده آزاد تو
دل کبوتر می شـود با بودن ایـوان طـلا           چون به پرواز است دائم گردِ گوهرشاد تو
اُنسِ ما با مرقدت از یک نشانی میرسد           ساحـتِ بابُ الجـوادت بهترین میعـاد تو
گفته ای چندین مکان بر داد زائر می رسی           دلخوشم بر عهد ناب و بر چنین امداد تو
چشم سر را بسته ام با چـشم دیگـر آمدم           زائـرت بـا پـای دل آمـد شبِ مـیـلاد تو
هر گِره را فـتح بابی در حـرم باید بدید           "یا رضا" باشد کـلـید درب استـمـداد تو
گنبد زردت، سیـاهی را ز دل ها می برد           هرکه گوید "یارضا" زهرا جوابش می دهد

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای که دل را تو جان و جانانی           درد ما را هـمـیـشه درمـانی

حـاجـتـم را نگـفـتـه میـدانـی           هـرگز از درگهـت نمیـرانی


ای به عـالـم پـنـاه یا سلـطان

یک نظر کن نگاه یا سلطان

فصل عشق است دیده بارانیست           باز دل های ما خـراسانیست

شب شب ماه و نقره افشانیست           میزبان؛ فصل خوب مهمانیست

مـیـزبـانـا مــرا مـبــر از یـاد

میهمان کن مرا تو جان جـواد

آمـدی آسـمـان چـراغـان شد           رحـمـت کـبـریـا فـراوان شد

چشم موسی ستاره باران شد           جلوه ات جلوه های رحمان شد

ای سـراپـای تو کـمـال عـلی

آمدی شد عیـان جـمـال عـلی

با تو حـتـمـاً که تا خـدا بروم           بی تو حـتماً به نـاکجـا بروم

جز به درگـاه تو کجـا بـروم           در کــجــا در پــی دوا بــرم

ای مـداوای درد بـی درمـان

پای ما را به مشهدت برسان

بی نگاه تو چشم دل کور است           دل به لطف تو ماه پرنور است

گرچه راه زیارتت دور است           با سلامی زیارتم جـور است

السلام ای رئـوف بی هـمـتـا

ای رضـای قـبــیــلـۀ زهــرا

ای پـنـاه فــقـیـر و بـیـچــاره           ای امــانِ هــر آنـچــه آواره

این بود هـای و هـوی نقـاره           دل به جز تو رضا که را داره

جان به قـربان خـواهرت آقا

رد مـکـن جـان مــادرت آقـا

کن عـنـایـت که با خـدا باشم           سـائـل آل مـصـطـفـی بـاشـم

زائـر کـوی مـرتـضی بـاشـم           یک شب جمعه کـربـلا باشم

مست مـولای عـالـمـیـنـم کن

اربـعـیـن زائـر حـسـیـنم کـن

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

این بار هـم بـیـا و دو چـشـم تـری بده            بـالـم شکـستـه است تو بال و پری بده

حالا که قصد کرده دلم در به در شود            از آن شراب کهـنۀ خود سـاغـری بده


ازمن مرا بگیر و خودت را به من بده            از مـن مـرا بگـیـر و منِ بهـتری بـده

من سـال هـای سال بـدون تو مـانـده ام            بر آسـمـان بـی کـسـی ام اخـتـری بـده

تا زنـده ام حــوالــۀ جـایـی نـکـن مـرا            نـعـش مرا به دست کس دیگـری بـده

افـسـوس می خـورم نشدم همجـوار تو            پـس افـتـخـار خـادمی و نـوکـری بـده

جـاروکش ســرای تـوأم؛ یا اباالحـسن

شـکـر خـدا گـدای تـوأم؛ یـا اباالحـسن

در بین سینه شوق حریم تو بی حد است            اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است

وقتی که در حـیـاط حـرم راه می روم            پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است

پـایـم به غـیـر راه تو جـایـی نمی رود            عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است

با دست خالی آمدن من که عیب نیست            با دست خالی ام بروم بر شما بد است

این آستـان قـدس به نـام کسی ست که            سلطان طوس و عـالم آل محـمـد است

یا حضرت رضا به دلم یک نگـاه کن

حـال مرا برای خودت رو به راه کن

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

اگـر چـه دیـدن بـیـت خـدا صـفـا دارد            مـدیـنـه بیـشتـر از هر کجـا صفـا دارد

به کوچه کوچۀ او عطر وحی پاشیدند            عبورکردن از این کوچه ها صفا دارد


دوباره بوی شکـفـتن رسیده و گـفـتـند            حـریــم گـلـشـن سـبـز ولا صـفـا دارد

خدا به نجمه عطا کرد نجـم ثـاقـب را            فضای نُه فلک از این عطا صفا دارد

خبـر دهـید که آمد رئـوف اهـل البـیت            زمیـن به یُـمـن قـدوم رضا صفا دارد

جمال روشن شمس الشموس دیدنی است            جهان ز جلوۀ شمس الضحا صفا دارد

از این وجود مقّدس ببین پس از یک قرن            هـنـوز ایـن حـرم دل گـشـا صفا دارد

بیـا به سیـر گـلـستـان روضـة الـجـنـه            که این بهشتِ امـیـد و وفـا صفـا دارد

فضای این حرم قدس غرق توحید است            نفـس کـشیـدنِ در این فضا صفا دارد

تـفـاوتی نـکـند جای جای این گـلـزار            رواق و مسجد و صحن و سرا صفا دارد

زلال زمــزم اشـک مـجـاور و زائــر            به شور و حال رضا یا رضا صفا دارد

در این حـریم دل زائران حضرت او            میان خلوت و اشک و دعا صفا دارد

هزار عـقـده ز دل باز می شود این جا            زبـس که این حـرم با صفا صفـا دارد

حـریـم اوست حـرمـخـانـۀ خـداونـدی            چـنان که دیـدن عـرش علا صفا دارد

ز تشنگـان حـریمش بپُـرس می گـویند            چــقــدر دیــدن آب بــقــا صــفــا دارد

اگرچه گـنبد فـیـروزه فام او زیبـاست            نـظـر بـه گـنـبـد زرد طـلا صفـا دارد

غبار درگه این آستـان شـفـاخـیز است            بـهــار رحـمـت دارالـشـفـا صفـا دارد

جبین گـذار دمـی بر سر قـدمـگـاهـش            بـبـین که دیـدن آن جـای پا صفـا دارد

هنوز مکـتب عـلم و فـضیـلت و تـقـوا            ز نــور عـالــم آل عــبـا صــفــا دارد

گرفته شوکت و فّـر از ولایتـش دل ها            اگر که خـانـۀ دل هـای مـا صـفـا دارد

دمی که او به شفاعت به حشر برخیزد            خـدا گواست که یـوم الجزا صفـا دارد

شکـوفـه بـار شده طبـعـم از تـوّلایـش            مگو که شعـر «وفائی» چرا صفا دارد

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

بـرای آمـدنـت نجـمـه بـی قـرارت بود            هـزار سـرِّ مگـو دیـد و رازدارت بود

مدیـنـه شـاهـد شب زنـده داری موسی            تـمـام بـارقـه هـا نـیـز در مـدارت بـود


ارادۀ ازلــی بـا عــلــی رقــم خــورده            رضای حق به رضای تو اعتبارت بود

چـقـدر پـاقـدم تـو فـرشـتـه خـلـق شده            نگـاه فـاطمه ازعرش در زیـارت بود

شـنـیـد حضرت یکتا شـهـادتـیـنـت را            یقین که حضرت جبریل هم کنارت بود

تـو پــارۀ تـن پـیـغـمـبـر خـدا هـسـتـی            شـبـیـه فـاطـمـه شأن بـزرگـوارت بود

تو آمدی که ولایـت شود به تو کـامـل            خوش آمدی که امامت در انتظارت بود

اگـر نـبـود نـدای حـدیـث سـلـسـلـه ات            چگونه سلسلۀ شیـعـه رستـگـارت بود

خـدا ادامـۀ موسی بن جعـفـرت خوانده

و اوست نور دو چشم پیمبرت خوانده

تـو انــتــفـــاضــۀ الله اکـــبـــری آقـــا            تـو خــیـزش هــنــر دیـن داوری آقــا

تو انقـلاب جـدیدی ز دین به پـا کردی            یقـین حکومت دین را تو رهـبـری آقا

تو نـور قـافلۀ راسـخـون فی الـعـلـمـی            تـویـی کـه عـالـم آل پــیــمــبــری آقــا

به رغـم دشـمـن دیـریـنـۀ بـنـی هـاشم            تـو از الـسـت ولـیـعـهـد حـیـدری آقــا

قسم به سورۀ کـوثر که بعد مادر خود            تویی که خـیـرکـثـیری تو کـوثـری آقا

به پیش اهل نظـر کـعـبـۀ حـقـیـقـی تو            تو قـبـلـه ای تو امامی تو سـروری آقا

رئوفی و هـنـر تو حـکـومت دلهـاست            چـه دلـنـوازی و چـه ذرّه پـروری آقا

تو یـوسـف دل مـایی و یـوسف زهـرا            و ما هـمه سـرِ کـویِ تو مـشـتـری آقا

روانـۀ حـرمـت با هـزار حـج شـده ایم

که زائر حـرم ثـامـن الحـجـج شـده ایم

تویی که داده ای احساس، قلب ایران را            بهشت کرده ای از مقدمت خراسان را

تمام مـملکـت شـیـعـه شد قـدمـگـاهـت            دمی که لطف تو بارید کشور جان را

بـه خـیـر مـقـدم تـو لـشـگـر فـدایـی ها            ز یـادها بـبـرد صبح عـیـد قـربـان را

طلوع شمس ولایت ز مشرق این خاک            به عـالـمـی بـبـرد آفـتـاب و بـاران را

به خانوادۀ موسی بن جعفرش سوگـند            خدا به ملک رضا مژده داد ایـمان را

به اهل فارس پیمبر به خطبه ای فرمود:            که نـور عـلـم بگـیـرد دیـار سلمان را

به فرش های حرم بسکه عرش پیماییست            کـسـی بـهـا نـدهـد قـالـی سـلـیـمـان را

قسم به روح خدا و وصی  او که خدا            از این دیار شکسته ست شاخ عدوان را

دعـای تـو نـفــس قــدسـی ولایـت شـد

که راه قـدس هم از کـربـلا هدایت شد

کـجـاست زنـده دلی تا بـبـیـند از جاده            دل رئــوف تــو و عــاشـقــان دلــداده

به سوی روضۀ رضوان قلوب، در پرواز            بـه دسـت، پــرچـم رزمـنـدگـان آزاده

از این حـرم شهدا راه جبهه را رفـتند            خداست شاهد یـاران دست و سر داده

چه کـرده ای تو مگـر با دل محـبـانت            که سر ز پـا نشنـاسنـد و مست، از باده

تویی که همدل و هم صحبت فقـیرانی            بـرای حـاجـت مــردم هـمــاره آمــاده

به بی کسان و غریبان پناه و هـمدردی            میان خـسته دلان هم  نـشینی ات ساده

به نوکران وغلامان چه خوش نظر داری            کنار سـفـرۀ خود سـر به زیر و افـتاده

به روی خـلـق نـیـاری گـنـاه پـنـهـانی            به کـلـب هـم اگـر آیـد، دهـی تو قـلاده

دل از تو کرب و بلای حسین می خواهد

زیـارت نجف و کـاظـمـیـن می خواهد

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

صلوات خدا به تو که بضعۀ پیغـمـبری           صلوات خدا به تو که آیه ای از کوثری

صلوات خدا به تو که چون گلی معطّری           صلوات خدا به تو که جلوه ای از داوری


اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

**************************

خدا از من رضا شود گر قلب تو رضا شود           از فیض تو هر شوره زار گلشنی با صفا شود

بیماریِ جان و دلم در حَرَمت صفا شود           گواهیِ نوکری ام با دست تو امضا شود

اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

**************************

منم منم آنکه کند هر لحظه هر جا یاد تو           خوانم خوانم إذن دخول دمِ بابُ الجوادِ تو

بستم آقا دخیلِ جان بر پنجـره فـولاد تو           کبوترم کبوترم در صحـنِ گوهرشادِ تو

اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

**************************

من سائلی در مانده ام صدقه بر گدا بده           مُرده ام از فرط گنه بر روحِ من بقا بده

شک و سوز و حالِ دعا بر منِ بی نوا بده           جان مرا از من بگیر به من یک کربلا بده

اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

دامـان نجـمه؛ گـشته گـلباران                آمد به دنیـا؛حـضرت سلطـان

چو اهل عرش اعـلا ** بگـو به دخت طاها ** چشمت روشن یا زهـرا


صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

بـضـعـۀ احـمد؛حجّـت سـرمـد               ثامنُ الحـجـج؛ آمـد خـوش آمد

هـشتـمـیـن نــورِ خــدا ** آمـد آمـد به دنـیـا ** چـشمت روشن یا زهـرا

صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

گـردیـده نــازل؛ آیـات کــوثـر                بر صحـیفـۀ؛ موسی بن جـعـفر

گوید مبـارک بادا ** هـر لاله ای به صحرا ** چشمت روشن یا زهـرا

صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

موسی بن جعفر؛بر ما نظر کن                شام غـربتِ؛ ما را سحـر کـن

مــا گـرچه پُـر خــطـائـیـم** دلــدادۀ شــمـایـیـم ** مـحـبـیـن رضــائـیـم

صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

یـا سـیــدنــا؛ وَ یــا مـــولانــا                بـه حـقّ جـواد؛ اُنــظُـر الـیـنـا

ای حجّـت خــدایـی** خــورشـیـد هـل اتـایـی** مـا را کـن کـربـلایـی

آوای چـشم گـریـان؛ جـانم حسین حسین جـان؛ جـانم حسین حسین جـان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل عدم رعایت قافیه اصلح و تغییر داده شد

هـشتـمـیـن حجت حـق ** آمـد آمـد به دنـیـا ** چـشمت روشن یا زهـرا

گـوید بادا مبارک ** هـر لاله ای به صحرا ** چشمت روشن یا زهـرا

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

آمــده دنــیـا؛حـجـت یــزدان            ضامن آهو؛حضرت سلطان

جشـن مـیـلاد گــل پـیـغـمـبـر اسـت            چشم عاشقان ز خوشحالی تر است


ذکر لب ارض و سمـا            خوش آمدی امام رضا

آیــه هـای مـحـکــمـه خـوش آمـدی            ای امـام مــا هــمـه خــوش آمــدی

نـور دیــدگـان مـوسـی بـن جـعـفـر            ای عـزیـز فــاطـمـه خـوش آمــدی

سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن

ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا

********************************************

دامن نجـمه؛ گـشته گـلباران            آمــده روحِ؛ پــیـکــر قــرآن

ای ســــلامِ انــبــیــاء بــر روی تو            عـالــمـی بُــوَد فــقــیــر کــوی تــو

ای کعـبـۀ مهـر و وفـا            عــالــمِ آلِ مـصـطـفـی

حـور و هم مَلَک چو انسان مدیونِ            جــود و لـطـف بـی کـرانـه ات آقـا

مـی زنـــد پـــر دلِ دلـــدادگـــانــت            بـــر روی نــقــاره خــانــه ات آقــا

سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن

ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا

********************************************

دست من خالی؛ لطف تو بی حد            کوی حاجاتِ؛ عاشقان مشهد

مـن اگـر چـه رو سـیــاهــم و بــدم            ســائـل گــوشــه نـشـیـن مــشــهــدم

بــده تــو در راهِ خــدا            سـیـدی یـا امـام رضـا

فـیـض رحـمـت دمـادم می خـواهیم            بـر گـل دو دیـده شـبـنـم می خواهیم

بــوی عــطــر کــربـلایــی هـا آیــد            ما ز توـ رزق مـحـرّم می خـواهـیم

سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن

ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

مقدم شـاه دین، نـور حقّ الیقـیـن، حجت هشتمین؛ تهنیت باد

ای عشق تو رُکنِ ایمانم            یا مـولانـا یا رضا جـانم


یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

************************************

مقدم تو شَهـا، ماه ذلـقعـده را، داده نـور و صفـا، یـابن زهرا

بر محبین مدح تو خوانم            یا مـولانـا یا رضا جـانم

یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

************************************

غرق شور و سُرور، کُلّ دلها بُوَد، دست زهرا بُوَد، عیدی ما

من سـائـل لطف سلطانـم            یا مـولانـا یا رضا جـانم

یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

************************************

دل به عشقت اسیر، رأفتت بی نظیر، دست ما را بگیر، یابن زهرا

آمـدم بـا چـشـم گـریـانـم            یا مـولانـا یا رضا جـانم

یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

آمـده به دنیا فرزند فـاطـمـه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

رسیده سلطـان ملکِ اِرتضا            گـلِ پیغمبر و جانِ مرتضی


شده ذکـر دلها یا امام رضا (۲)

نامِ زیبای او بر لبها زمزمه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

آمـده به دنیا فرزند فـاطـمـه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

*****************************************

بُوَد مدیحه خوان از شادی احمد            شده جلوه از لطف حیّ سرمد

جــمـالِ عـالِــمِ آلِ مــحــمـد (۲)

او بوَد امامِ اهـل عـالـم همه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

آمـده به دنیا فرزند فـاطـمـه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

*****************************************

امامی که حرف دل را میداند            دعا بر احوال سائل میخواند

گـدا را نا اُمـیـد بر نگرداند(۲)

رسانده کرم را دیگر بر خاتمه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

آمـده به دنیا فرزند فـاطـمـه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

*****************************************

من از روز ازل دل بر تو دادم            به خاک راهت از اوّل فتادم

شب اوّلِ قـبر برس به دادم(۲)

ای آیاتِ حُسنَت بُرهانِ مُحکمه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

آمـده به دنیا فرزند فـاطـمـه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

*****************************************

دعا کن ای یادت آرامِ جانم            که قـدر تـوفـیـقـاتم را بدانم

حـسیـنی شوم حسیـنی بمانم(۲)

به حقّ شهیـدِ کـنار عـلـقـمه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

آمـده به دنیا فرزند فـاطـمـه            مـبارک مـیـلاد ثـامنُ الائمه

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

قـبـلـۀ اهــل یــقــیــنــی           نــور سـمـا و زمـیـنـی

تـو امــامِ هــشـتـمـیـنـی           عـزیز زهرا، مولا(۳)


سیّدی یا ابالحسن(۳) یا امام رضا مولا (۲) یا امام رضا

**********************************

از خــداونــد آکـنـده ای           حضرت حق را بنده ای

تو صـفـای ذِالـقعـده ای           بضعۀ طاهـا، مولا(۳)

سیّدی یا ابالحسن(۳) یا امام رضا مولا (۲) یا امام رضا

**********************************

از دو عالَم دل می بری           سورۀ نـور و کـوثـری

جان موسی بن جعفری           محـبوب دلها، مولا(۳)

سیّدی یا ابالحسن(۳) یا امام رضا مولا (۲) یا امام رضا

**********************************

ای بهـشت ما مـرقـدت           روی دل سوی گـنبدت

قـبـلـۀ حاجـت مشهـدت           ای امـید مـا، مـولا (۳)

سیّدی یا ابالحسن(۳) یا امام رضا مولا (۲) یا امام رضا

**********************************

بــر دل مــا جــلا بــده           عـطـر و بـوی ولا بده

اربـعـیـن کــربـلا بــده           حـقّ شـهـدا، مـولا (۳)

سیّدی یا ابالحسن(۳) یا امام رضا مولا (۲) یا امام رضا

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

دل با صفا شد،شب جشن رضا شد            حاجت قـلـب کـلّ عاشـقـان روا شد

ارض و سماوات، پر از نور خدا شد            حاجت قـلـب کـلّ عاشـقـان روا شد


بـوسیـده بابا صورت تـمـام بود و هـست خود، جـانم جـانم

حضرت نجمه دسته گل گرفته روی دست خود،جانم جانم

مولا مولا عـلی بن موسی؛ مولا مولا عـلی بن موسی (۴)

************************************

مظهر سبحـان، بهار عـشق و ایـمان            ای پسر حیدر و زهرا یا رضا جان

حاجتـمان است، فـدای تو کنیم جان            ای پسر حیدر و زهرا یا رضا جان

از قـدمَـت جـان و دل مـا هـمـه با صـفـا شده، مـولا مـولا

پُـر از شـمـیـمِ رحـمـت و رایـحـۀ خــدا شـده، مـولا مـولا

مولا مولا عـلی بن موسی؛ مولا مولا عـلی بن موسی (۴)

************************************

همیـشه هر جا، خـوبِ با شما باشیم            آرزو داریم عـرفـه کـربـلا بـاشـیـم

مثـل شـهـیـدان، به راه خـدا بـاشیـم            آرزو داریـم عـرفـه کـربـلا بـاشیـم

دعـا کـن آقا که ما هم فـدایـیِ مـکـتـب بـشـیـم، ان شـاءالله

هـم سُـفـرۀ مــدافــعــان حـــرم زیـنـب بـشـیـم، ان شــاءالله

مولا مولا عـلی بن موسی؛ مولا مولا عـلی بن موسی (۴)

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قصیده

مژده ای اهل رضا، روی رضا پیدا شد           جـلـوۀ حُـسـن الـهـی به فـضا پـیدا شد

ضـعـفـا! روی به گـلزار ولایت آریـد           که گـل روی معـیـن الضّعـفـا پیـدا شد


غنچۀ نجمه به دامان سحر گاه شکفت           بـوی گـل در نـفـس باد صبـا پیـدا شد

عـلـوی طلعت او آینۀ حُـسن خـداست           بـر هـمـه آیـنـۀ حُـسـن خــدا پـیـدا شـد

موسی آن طلعت نادیده که در طور ندید           صبـحـدم در حـرم مـوسی ما پیـدا شد

جـلـوۀ بـاطـن اسـرار نهـان را نگرید           بـه خــدا آیـنـۀ غـیـب نــمـا پـیــدا شـد

جـان فـشـانـیـد که جانان دو عـالم آمد           درد آریـد کـه نـاگـفـتـه دوا پــیـدا شـد

نجمه را نـجـمـه نخـوانید خـدا می­ داند           این سپهری است کز او شمس ضحی پیدا شد

به دعـا دست بر آریـد چرا خـامـوشید           قــبـلـۀ حـاجـت اربـاب دعـا پـیـدا شـد

چنگ بر چنگ زن آهنگ غریبی بنواز           چه نشستی که غـریب الغـربـا پیدا شد

کـعـبـۀ جـان به حـرم خانۀ مـوسی آمد           یا که در مروۀ دل، نور صفا پـیدا شد

سـورۀ فــتـح بـخـوانـیـد عـلـی مـی‌آیـد           آیـت صـبـر بـیـاریـد رضـا پــیـدا شـد

با قضا گـوی که مـولای قـدر مـی‌آیـد           با قدر گوی، که سلطان قضا پیـدا شد

اهل ایران همه جان از پی ایثـار آرید           که ولی نعـمت و مولای شما پیـدا شد

کیـمـیـائی نظری آمده کز یک نگهش           از درونِ سـیـه سنـگ، طـلا پیـدا شـد

اخـتر برج ولایت چه مبارک سر زد           مـاه افـلاک ولایـت چه بـجـا پیـدا شـد

گر چه گفتند که در خوف و رجا باید بود           خـوف از خـویش بـرانید رجا پیدا شد

آمد از راه کریمی که به باب کـرمش           تـاج شـاهی به قـدم های گـدا پیـدا شد

ای زغم خسته برو غصّه به دریا افکن           ای گـره بـسـتـه بیا عـقده گشا پیدا شد

برق رحمت زد و اوراق غضب را سوزاند           قـلـم عـفـو پـی مـحـو خـطـا پـیـدا شـد

نقش شیر از نگهش شیر ژیانی گردید           بی عصا معجز موسی و عصا پیدا شد

نه به محشر نه به برزخ نه به میزان نه صراط           این چراغیست که نورش همه جا پیدا شد

لالــۀ آرزوی آل مــحـــمّــد رویـــیــد           گوهر گمشدۀ اهل ولا پیدا شد پیدا شد

تا چو میثم به درش دست گدائی نگرفت           کس ندانست در این خانه چه ها پیدا شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

باز در عـرش خـدا ولوله برپا شده است           دري از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحــام اسـت در ِبــيـت امــام هــفــتــم           جن و انس و ملك آنجاست چه غوغا شده است


هـمـگـي با دلـتـان راهـي آنـجـا بـشـويـد           همه تـبـريك بگـوييـد كه بـابـا شده است

آنكه عـالم هـمگي محـو جـمـالـش هستند           به رخ گل پسرش محـو تماشا شده است

آمــده آنـكـه نــوشـتــنــد شـبــيــه زهــرا           پاره جان و تن حضرت طاها شده است

پسر حـضـرت مـوسـي به جـهان آمده و           همرهش در همه جا حضرت عيسي شده است

السلام اي همه جا حضرت خورشيد شده

روز ميلاد تو در هر دو جهـان عـيد شده

با تو هر روز خراسان به خودش مي­ بالد           نه خراسان همه ايران به خودش مي­ بالد

نه خـراسـان و نه ايـران به خـداوند قسم           هـمۀ عـالـم امـكـان بـه خـودش مـي­ بالـد

چونكه روي لب تو لحظه به لحظه جاريست           ثـانـيـه ثـانـيـه قـرآن به خـودش مي ­بالـد

مـنـتـسب بر تو شده گـنـبـد و ايوان طلا           اين شده گـنـبـد تـابان به خـودش مي ­بالد

من قسم ميخورم اين واژه برازنده توست           با شـما واژۀ سـلـطـان به خودش مي­ بالد

چونكه درگوشۀ ايوان تو جا خوش كرده           برسر خوان تو مهمان به خودش مي ­بالد

يوسفان در دو سـرا محـو رخ ماه تـوأنـد

پـادشـاهـان جـهـان بــنـده درگــاه تـوأنـد

سجده در گوشه ايوان طلايي عشق است           نوكري بر سركوي تو خدايي عشق است

هر كسي عاشق پابوسي ليلاي خود است           در دم مرگ كـنارم تو بيايي عشق است

ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش           اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است

تا ابـد قـبـلـه نماي دل من سمت شماست           اينكه در كشور ما قبله نمايي عشق است

همه عـرش و زمين را به گـدايـي بدهند           باز ميگويد از اين خانه گدايي عشق است

كعبه و كرب وبلا هر يكشان عرش خداست

اينكه هم كعبه و هم كرببلايي عشق است

اي كه در كشور ما عـرش مـعـلا داري           آنچه خـوبان هـمه دارند تو يـكجـا داري

اي كه در چهره خود شمس منوّر داري           در شـجـرنـامـۀ خـود نـام پـيـمـبـر داري

نــــوۀ صــادقــي و ذرّيـــۀ شــيــر خـــدا           خوش به حال تو كه چون فاطمه مادر داري

فـرصت جـنگ نشد تا كه بـفـهـمـند همه           تو به بازوي خودت قدرت حـيـدر داري

همه درصحن تو مشغول به کاري هستند           چـقـدر دور وبـرت خادم و نـوكر داري

چه بزرگـان كه ميان حـرمت خاك شدند           توخودت ماهي و دور و برت اختر داري

با جوادت برو در سوريه زينب تنهاست           تو حـسين ابن عـلـي هستي و اكـبر داري

تـيـغ بــردار و پـنــاه حـرم زيـنـب شــو

ما سـپـاهـيـم و تو صاحب علم زينب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری           در دلـت روضۀ آن قـد خـمـش را داری

گرچـه در کـشـور ما از حـرم او دوری           از هـمـین دور هـوای حـرمش را داری

بارها سـوریه رفـتی به طـواف حـرمش           حـتـم دارم کـه غــبــار قـدمـش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود           به گمانم که تو در سینه غـمش را داری

بکـش آهـی که پـلـیـدان همگی دق بکنند           مطمئـنـم که تو در سیـنـه دمش را داری

بـنـویس عـمـۀ من خـود سـپـرمـولا بـود           بنـویـس از تـه دل، تـو قـلـمـش را داری

بنویس عمه ما مثل دُری در صدف است

هرکه توهین بکند با خود مولا طرف است

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش           اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پسر حـضـرت مـوسـي به جـهان آمده و           پاركابش همه جا حضرت عيسي شده است

مدح و ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

ای مه ذیـقـعـده امشب آفـتـاب آورده ای           یا جـمـال احـمـد خـتـمی مـآب آورده ای

یا ز جوف کعبه با خود بوتراب آورده ای           شادی و شور نشاط بی حساب آورده ای


در کـویـر تـشنـۀ تـوحـید، آب آورده ای           با نـسـیـم صبحـدم بوی گـلاب آورده ای

نـور بـخـش دیـده و روشنـگـر دل را ببین

پیـش تر از نـیـمۀ مـه، مـاه کـامـل را ببـیـن

دوسـتـان عـید آمده عـید آمده عـید آمـده           عید دین، عـید ولایت، عـید توحـیـد آمده

قـبـلـۀ جـان، کـعـبـۀ دل، نـور امّیـد آمـده           جان به وجد و دل به شوق و لب به تمجید آمده

بر همه خورشیدها، تابنده خورشید آمده           فیض دائم؛ عـقل کامل؛ عـلم جـاوید آمده

شمع محفل آفتاب و نقل مجلس انجـم است

لـیـلـۀ مـیـلاد مـسـعـود امـام هـشـتـم اسـت

نجمه ای خورشید و ماه و اختران پروانه ات           نجـمه ای از بحـر موّاج ولا دُردانـه ات

بوی گل نه بوی جنّت آید از ریحانه ات           میزند یک بحر کوثر موج در پیمانه ات

می وزد بر آسمان، نور خـدا از خانه ات           یوسف زهرا نهاده سر به روی شانه ات

جان قرآن، پارۀ تن بر رسول است این پسر

نازنین فرزند زهـرای بتول است این پسر

این نه یک طفل است، این فرمانده ملک قضاست           رهـبر مُلک قضا و شافع روز جزاست

خرّم از فیضش زمین و روشن از نورش فضاست           هم پیامش دل فروز و هم کلامش جان فزاست

روح قرآن جان احمد نور چشم مرتضاست           این پناه بی پناهان قـبـلـۀ عالم رضاست

این ولیّ حق وصیّ هـشـتم پـیـغـمـبر است

هفت دریای ولایت را یـگـانه گـوهر است

این پسر در بنـدگی کـار خـدائی می کند           این پسر بر اهل عـالم کـبـریائی می کند

این پسر از انس و جان مشکل گشائی می کند           این پسر از آفـریـنـش دلـربـائی می کـند

این پسر پـیـر خرد را راهنمائی می کند           این پسر بر کلّ خـلـقت پیشوائی می کند

در گـل رخسار او تـصویر احـمـد را ببین

چـشـم بـگـشـا عـالـم آل مـحــمّـد را بـبـیـن

ای مزارت خاتم و ملک جهان انگشتری           ای گدای درگهت را بر سلاطین سروری

میکند خورشید گردون را جمالت رهبری           مشتری گردیده در بازار حُسنت مشتری

در لـبـاس بـنـدگـی داری جـلال داوری           گـنـبـد زرّیـن تـو کـرده زعـالـم دلـبـری

رهــنــمـای آدم و روح و روان عــالــمـی

ای نـثـار خــاک زوّار تـو جــان عـالــمـی

مهـر تو گـنج خـدا و قلب ما ویـرانه ات           روی تو شمع وجود و جان ما پروانه ات

خلق عـالم تشنه کـام جام سـقّـا خـانه ات           طایران سـدره را توفـیـق آب و دانه ات

می کند خَـلقـت گـدائی بر در کاشانه ات           شرمگین از مرحمت، هم خویش هم بیگانه ات

زادۀ موسی امام هـشتـمین شمس الـشّموس

جان مائی گرچه باشد مرقدت در شهر طوس

اخـتـران آسـمـان شـمـع شب تـار تـوأند           خوب رویان زمین گل های گلزار توأند

صد چو یوسف با کلاف جان خریدار توأند           شهـریـارانِ دو عـالم عـبـد دربـار توأند

حوریان باغِ رضوان خـاک زوّار توأند           بی پـنـاهـان جهان در ظـلّ دیـوار توأند

انبـیا گـیرند قـبـرت را چو جان خود به بر

گـاه در پـائـیـن پـا و گــاه در بــالای ســر

لطف تو لطف خدا و بیت تو بیت خداست           هر فقیر این جاست سائل، هر غنی این جا گداست

هر چراغی در حریمت مشعل نورالهدی است           خادم درگاه تو بر شهریـاران مقـتداست

روز و شب جبریل را گرد رواقت این نداست           وای بر آن کس که از این خاندان راهش جداست

بوده حـقّ را مـتّـقّـی و زاهـد و عـابـد بسی

بـی ولای تو خـدا راضی نگـردد از کـسی

گر چه من سر تا بپا، پا تا به سر آلوده ام           لحظه لحظه بر گـناه خویشتـن اَفزوده ام

چهـره بر خاک قـدوم زائرانت سـوده ام           تا ببوسـم تـربـتـت را راه ها پـیـمـوده ام

دوستـدار آل عـصمت بـوده ام تا بوده ام           در تمام عمر، جـز مـدح شما نـسروده ام

عادت تو لطف و احسان، کار من جرم و گناه

ای همه احسان؛ نگاهم کن نگاهم کن نگـاه

ای همه وقف ثنایت طبع روح افزای من           دین من آئین من دنیای من عـقـبـای من

نـغـمـۀ من نـالـۀ من شـور من آوای من           رهـبـر من هـادی من سید و مولای من

کعبه و رکن و صفا و مروه و مسعای من           آستـانـت در دو دنیـا جـنّـة الاعـلای من

(میثم) سـر تا به پا غـرق گـنـاهـم یا رضا

مهـر تو فـرداست تنها تکـیه گـاهم یا رضا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالاً اشتباه تایپی است لذا جهت رفع ایراد اصلاح شد

این نه یک طفل است، این فرمانۀ ملک قضاست           رهـبر ملک قضا و شافع روز جزاست

اخـتـران آسـمـان شـمـع شب تـار تـوأند           خوبررویان زمین گل های گلزار توأند

صد چو یوسف با کلاف جان خریدار توأند           شهری یـاران دو عـالم عبد دربار توأند

بوده حقّ را مقّـتّی و زاهد و عـابد بسی           بی ولای تو خدا راضی نگردد از کـسی

توضیح : سدره؛ سدرة المنتهی = درختی است در آسمان هفتم که در سوره النجم ( قر آن ) یاد شده و منتهای اعمال مردم و نهایت رسیدن علم خلق و منتهای رسیدن جبرئیل علیه السلام است

خلق عـالم تشنه کـام جام سـقّـا خـانه ات           طایران سـدره را توفـیـق آب و دانه ات

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید           شب را در این بهشت الهی سحـر کنید
بــا زائـریـن این حــرم الله سـر کـنـیـد           مـدح رضـا چـو آیۀ قـرآن ز بر کـنـیـد


عـیــد بــزرگ شـیـعـۀ آل پـیـمـبـر اسـت
مـیـلاد هـشـتـمـیـن حـجـج الله اکـبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن           بر چـهـرۀ حـقـیـقـت ایـمـان نظاره کن
یک لحـظه بر تـمامی قـرآن نظاره کن           در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن
مـیـلاد پـارۀ تـن زهــرا و احــمــد اسـت
شـمـس الـشـمـوس عـالـم آل محـمد است
این مـظـهـر جـمـال خداوند اکبر است           آیـیـنــۀ تــمــام نــمـای پـیــمـبــر اسـت
خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است           قرآن روی سینۀ موسی ابن جعفر است
بر خـلـق آسمـان و زمین مـقـتـداست این
جان رو نما دهـیـد که روی خـداست این
روشن هـزار سـیـنـۀ سـیـنـا به نـور او           چشم هـزار موسی عـمران به طور او
صف بسته اند خیل ملک در حضور او           دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
ریـزد بـرات عـفــو خــدا از نـظـاره اش
دوزخ بهشت می شود از یک اشـاره اش
هر قـامـتـی که سـرو لب جو نمی شود           هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود
هـر پـادشـه که ضامن آهــو نـمی شـود           هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود
در طــوس پــارۀ تـن احـمــد بُـوَد یـکـی
آری رئــوف آل مــحــمــد بُـــوَد یــکــی
ای خـلـق خـاک پای تو یا ثامن الحجج           جـان جـهـان فـدای تو یا ثـامـن الحجـج
قـرآن پُـر از ثـنـای تو یا ثـامن الحجـج           ایـمـان بُـوَد ولای تو یا ثـامـن الحـجـج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
تهـلـیـل بی ولای تو هرگز قـبـول نیـست
گـردون هماره دور زند در طـریق تو           خورشید خشت گوشۀ صحن عـتیق تو
با آن هـمـه کـرامت و لطـف دقـیـق تو           خـود را شمـرده انـد گـدایـان رفـیـق تو
دستی که دست لـطف خـدا می شود تویی
شاهی که خود رفـیـق گـدا می شود تویی
یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام           فـرقـی نمی کـند به درت شـاه یا غـلام
سلطان نـدیـده ام ز گـدا گـیـرد احـتـرام           پیش از سـلام زائـر خود را کـند سلام
پـیـوسـتـه دست بر ســر زوار می کـشـی
تو کـیـسـتـی که نـاز گـنـه کـار می کـشی
پـایـیـز بـوسـتـان دل مـا بـهـار تـوست           در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گـل بوسـۀ امام زمـان بر مـزار توست           شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سـفـر کنـم دلـم اینجـاست یا رضا
شرمنـده ام از این که بـپـرسنـد کـیـستم           از ذرّه کـمـتـرم نـتـوان گـفـت چـیـستم
در پـرتـو کـرامـت خـورشیـد زیـسـتـم           روزی که نـیـسـتـم به کـنـار تو نیـستم
بـا یـک دم تـو صـبـحـدم عـیـد مـی شـوم
در آفـتـاب صحـن تو، تـوحـیـد مـی شـوم
گـل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت           خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت
ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت           بـی آبـرو ز خـاک درت آبـرو گـرفـت
مــن دور گـــنــدم کـــرم تــو کــبــوتــرم
ردّم نـکـن کـه از هــمــه بـی آبــروتــرم
ای نـقـش دیـده و دل مـا جـای پـای تو           روح الامین کبوتر صحـن و سرای تو
مضمون بـده که از تو بگـویم برای تو           "میـثـم" کـجـا و گـفـتن مدح و ثنای تو
راهـــم بــده کــه ذاکــر نــاقـــابــل تــوأم
انـگــار ایـنـکـه خـاک ره دعــبــل تــوأم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

صف بسته اند خیل رسل در حضور او           دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

هـر پـادشـه که ضامن آهــو نـمی شـود           هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود